روایت حامد عنقا از «سینمای سیاسی و امنیتی» در 50 سال اخیر
​حامد عنقا می‌گوید: نمی‌دانم در بیرون درباره «آقازاده» چه چیزهایی گفته می‌شود؛ شما در آقازاده با یک بیانیه سیاسی و حرف سیاسی به آن معنا طرف نیستید، شما با سریالی طرفید که درباره رابطه آدم‌ها حرف می‌زند، حال هرکدام از این آدم‌ها از یک خواستگاهی می‌آیند و به نظرم نگاه چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب در این وضعیت بی‌معناست.
  • ۱۳۹۹-۰۱-۳۰ - ۲۱:۴۶
  • 10
روایت حامد عنقا از «سینمای سیاسی و امنیتی» در 50 سال اخیر
«آژانس شیشه‌ای» نقطه اوج فیلم‌های سیاسی در دهه ۷۰/ در «آقازاده» با «بیانیه سیاسی» طرف نیستیم
 «آژانس شیشه‌ای» نقطه اوج فیلم‌های سیاسی در دهه ۷۰/ در «آقازاده» با «بیانیه سیاسی» طرف نیستیم

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، سینما از ابتدا تحت تاثیر سه عامل هنر، تکنولوژی و سیاست بوده اما مهمترین ویژگی که سبب ماندگاری و محبوبیت بیش از حد هنر هشتم شده است، بیان داستان از طریق تصاویر متحرکی بود که به نوعی عنصر سرگرم شدن را هم به بشر هدیه داد.  اما همین رسانه‌ای که در ابتدا تنها با هدف سرگرمی به وجود آمد، هرچه پیش رفت ابعاد بیشتری از خود را نمایان کرد. به طوری که امروز یکی از مهمترین دلایل ساخت فیلم‌های سینمایی برای برقراری ارتباط با جهان بیرون از خود است. به این ترتیب هر ساله شاهد رویدادهای سینمایی در نقاط مختلف جهان هستیم که در آن مردم و فیلمسازان مختلف برای دیدن آثار یکدیگر دورهم جمع شده و از این طریق با فرهنگ‌های مختلف آشنا می‌شوند. امروز شاهد آثار گوناگونی هستیم که به بیان تفکرات سیاسی و ایدئولوژیک می‌پردازند. پیرامون این موضوع و مفهوم سینمای سیاسی با حامد عنقا (نویسنده و تهیه‌کننده سینما و تلویزیون) گفت‌وگو کردیم.

پرداختن به مسائل سیاسی در سینمای قبل از انقلاب موضوعی جدی بود

از نگاه شما سینمای سیاسی در ایران از کی شروع شده و در بستر چه اتفاقاتی ادامه پیدا می‌کند؟

انقلاب ۵۷ یک انقلاب سیاسی بود که رگه‌های آن را می‌توان از سال ۴۲ در جریان مذهبی و حتی قبل‌تر از آن در گروه‌های دیگر فعال دهه ۲۰ دید. کمی قبل از انقلاب شما در سینما هم می‌توانید رگه‌هایی از فیلم‌های سیاسی را ببینید که مشهورترین آنها «گوزن‌ها»ی مسعود کیمیایی است که بعد از بیرون آمدن آن ویدیو و دیدن تدوین آخر فیلم و نقاشی بیژن جزنی که چریک فدایی خلق بود، درباره آن بسیار صحبت شده است.

در سینمای قبل از انقلاب پرداختن به مسائل سیاسی موضوع جدی به شمار می‌آمد. به نوعی بخشی از آن در جریان موج نو خودش را نشان می‌داد و فیلم‌هایی مثل گوزن‌ها، قیصر و سفر سنگ از مسعود کیمیایی محصول بخشی از آن است. در جای دیگری هم فیلم گاو داریوش مهرجویی پدید آمد که خودش بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی که در آن زمان در حال مبارزه با رژیم است، ساخته می‌شود. مثلا وقتی فیلم «اسرار گنج دره جنی» ابراهیم گلستان ساخته می‌شود هم با یک فیلم سیاسی طرف هستیم.

آیا بعد از انقلاب هم سینمای سیاسی اجازه عرض اندام پیدا می‌کند؟

اولین فیلم‌هایی که می‌توانیم بگوییم یکی فیلم «مرگ یزدگرد» استاد بهرام بیضایی است که با نگاهی که داشت دیده نشد و امکان نمایش هم پیدا نکرد و دوم، فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی است که براساس فیلمنامه شب سمور بهرام بیضایی ساخته می‌شود و شاید بتوان گفت که سیاسی‌ترین فیلم مسعود کیمیایی و همچنین شروع‌کننده سینمای تحت تاثیر انقلاب ۵۷ است. البته کمی جلوتر هم «جنگ اطهر» محمدعلی نجفی و «توجیه» منوچهر حقانی‌پرست به این فهرست اضافه می‌شود.

به نوعی چون انقلاب ۵۷ یک انقلاب سیاسی است، وقتی روزنامه‌های سال ۵۷ تا ۶۰ را نگاه می‌کنید، می‌بینید که همه چیز جامعه تحت تاثیر سیاست است. پس نگاه به تئاتر و سینمای سیاسی از همان روزها شروع می‌شود و جدی‌ترین فیلم آن زمان را مسعود کیمیایی با نام «خط قرمز» و با بازی خسرو شکیبایی، سعید راد و فریماه فرجامی می‌سازد که به نظرم هنوز هم یکی از بهترین فیلم‌های مسعود کیمیایی است ولی متاسفانه به خاطر مسئله حجاب خانم فرجامی دیده نشد. از سوی دیگر «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی هم به نوعی درباره یزدگردی که نماد پهلوی است صحبت می‌کند. پس از اینجا شروع می‌شود اما بعد از این تا چند سال هنوز تکلیف سینما مشخص نیست، تا اینکه امام آن جمله معروف را درباره سینما می‌گویند که "ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم" و به این صورت راه فعالیت جدی دوباره برای سینما بازمی‌شود.

استفاده ایدئولوژیک از سینما در دهه ۶۰

آیا در دهه ۶۰ که به نوعی سال‌های جنگ ما با دولت عراق بوده و عمده مردم با یکدیگر اختلاف عقیده‌ای ندارند هم کسی به ساخت اثر سیاسی که مخالف جریان حاکم باشد، می‌پردازد؟ به‌طور کل شرایط سینمای این دوره را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نوعی در دهه ۷۰ فیلم‌های دفاع مقدس و فیلم‌های سیاسی خیلی به هم نزدیک می‌شوند. اما به شخصه در فیلم‌های دهه شصت بین سینمای دفاع مقدسی که در آن سال‌ها شاهدش هستیم و سینمای سیاسی تفاوت قائل می‌شوم. سینمای سیاسی در دهه ۶۰ در واقع در فیلم‌هایی مثل سناتور، تشکیلات، ۵۳ نفر، تیرباران، نقطه ضعف و آثاری از این دست نمود پیدا می‌کند. این فیلم‌ها از یکسری مبارزات قبل از انقلاب حرف زده و به نوعی نفی و بازنمایی دوران پهلوی را برای نسل انقلاب کرده نشان می‌دهد. البته فیلم‌های جدی‌ای همچون خانه عنکبوت هم به کارگردانی علیرضا داوودنژاد ساخته می‌شود که مسعود بهنود هم در آن بازی کرده است.

درباره فیلم‌های سیاسی دهه ۶۰ می‌توان گفت که هفتاد، هشتاد درصد آنها درباره انقلاب ۵۷ و تضاد نیروهای مردمی با حکومت بوده که امروز در حال تبدیل شدن به قصه است. خیلی از این فیلم‌ها در زمان خود به لحاظ گیشه فیلم‌های بسیار موفقی بودند. همچنین کارکرد این آثار بیشتر کارکرد ایدئولوژیک بود تا جریان ژانری سینما. یعنی فیلمسازهای ما در دهه ۶۰ دغدغه ایجاد ژانر نداشتند، بلکه در حال ساخت فیلم از نگاه خود بودند. ‌

‌«بایکوت» یک راه جدیدی باز کرد که ما بتوانیم بعد از انقلاب هم به جهت نگاه تاریخی و هم تضادهای ایدئولوژیکی یک سینمای سیاسی داشته باشیم که از درون آن فیلم‌هایی مثل «دست‌نوشته‌ها» درآمد. این فیلم و دو سه فیلم دیگر درباره جریان نفاق و منافقین ساخته شد که درباره کارهایی بود که کف خیابان رخ می‌داد. شاید فیلم‌هایی مثل ماجرای نیمروز و سیانور و امثال این‌ها که اکنون در حال ساخت هستند، میوه‌های بذری‌اند که در دهه ۶۰ کاشته شد. ‌

همچنین این دهه پر از اتفاق‌های سیاسی است. ما ظرف چند ماه شاهد اقدام به ترور نماینده مجلس، نماینده امام در شورای دفاع و رهبر معظم انقلاب می‌شویم. همچنین ترور شهید بهشتی و ۷۲ نفر از حزب جمهوری اسلامی در آن زمان اتفاق می‌افتد. ترور شهید رجایی، باهنر، مفتح، مطهری و شهدای محراب و موارد دیگری که در آن سال‌ها رخ می‌دهد. انگار هر روز برای سناریست، ایده‌ای تازه برای نوشتن تولید می‌شد که به نوعی ما برای آنها هیچ کاری نکرده‌ایم. باید پرسید که ما به جز حرف‌های کلی زدن درباره دهه ۶۰ ، درباره کدامیک از وقایع مهم آن زمان صحبت کردیم؟ همیشه حرف کلی زدیم و رد شده‌ایم.

با پایان یافتن جنگ و آغاز دهه ۷۰ که به نوعی جامعه رنگ آرامشی بیشتری پیدا می‌کند. در این دوران ما شاهد نمود چه اتفاقات سیاسی - اجتماعی در سینما می‌شویم؟

در دهه ۷۰ شاهد دوران بعد از جنگ هستیم که تضادهای اجتماعی هم به ما اضافه می‌شود. یعنی علاوه بر اینکه مولفه‌های سیاسی و اجتماعی هنوز حل نشده و به قوت خود باقی است؛ تضادهای اجتماعی هم شکل می‌گیرد. به نوعی آدم‌هایی که جبهه و جنگ بودند، به شهر برمی‌گردند و می‌بینند در و دیوار شهر پر از بیلبورد بوده،‌ برج ساخته می‌شود و بنز در خیابان‌هاست. در زمان آقای هاشمی ماجراهای کاخ و کوخ‌نشینی اوج می‌گیرد و جریان جدیدی در سینما متولد می‌شود. به نوعی این سینما یک نگاه اجتماعی را نقد می‌کند، اما در حال صحبت از مولفه‌های سیاسی حاکم بر کشور است.

ابراهیم حاتمی‌کیا،‌ محسن مخملباف، محمدرضا هنرمند و افرادی دیگری درباره مولفه‌های اجتماعی فیلم می‌سازند اما به زعم من این آثار بیشتر از آنکه اجتماعی باشند، فیلم‌های سیاسی دوران خود به شمار می‌آیند. یعنی وقتی مسعود کیمیایی فیلم سلطان را می‌سازد در واقع در حال ساخت یک فیلم سیاسی است.

وقتی «عروسی خون» و «عروسی خوبان» ساخته می‌شود که به نوعی این آثار در حال جواب دادن به یکدیگر هستند، در واقع فیلم‌های سیاسی به شمار می‌آیند. یعنی ابتدا وقتی دوربینشان را از جبهه‌ها به کف شهر می‌آورند، دیگر فیلم اجتماعی نیست. به اعتقاد من؛ فیلم «بوی پیراهن یوسف» یا «برج مینو» فیلم‌های دفاع مقدسی نیستند، در واقع فیلم‌های سیاسی هستند.

نقطه اوج فیلم سیاسی در دهه ۷۰ که به واسطه تضاد این دو فکر می‌توانیم درباره آن حرف بزنیم، فیلم «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا است. در واقع این فیلم در رابطه با گروگانگیری که در آژانس مسافرتی اتفاق افتاده نیست. فیلم حاتمی‌کیا می‌گوید که ما یک جریان اطلاعاتی امنیتی داریم که دیگر با مربی خودش در دوران جنگ نمی‌تواند ارتباط برقرار کند و دیالوگ معروف «دهه‌ات گذشته مربی» را می‌گوید که متاسفانه امسال در جشنواره فجر به خود آقای حاتمی‌کیا هم برگرداندند. این فرمانده جنگ در این فیلم حتی با موتوری‌های انصار حزب‌الله هم که می‌آیند دچار تناقض است و به آنها می‌گوید که بروید.

اتفاقات کوی دانشگاه در سینما نمود پیدا کرده و فضای باز سیاسی حاکم می‌شود

فیلم «زیر پوست شهر» رخشان بنی‌اعتماد را هم یک فیلم سیاسی می‌دانم که در حال صحبت از تضادهای اجتماعی ماست. کیانوش عیاری را هم که در دهه ۶۰ «روز باشکوه» را درباره ماجراهای قبل از انقلاب می‌سازد را هم به عنوان یک فیلمساز سیاسی می‌شناسم که آن هم دارای یک نگاه و نگرش است.

فیلم «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش عملا یک بیانیه سیاسی است. به نوعی در سال ۷۸ اتفاقات کوی دانشگاه رخ داده و آنهم آرام آرام در حال نشان دادن خود در سینما است. خب ما در فیلم‌ها شاهد بسیاری از این رگه‌های سیاسی هستیم و انگار که یک فضای باز سیاسی به وجود آمده است. نمونه دیگر این فضای باز را هم می‌توان در فیلم‌های «پارتی» سامان مقدم و «آقای رئیس جمهور» ابوالقاسم طالبی مشاهده کرد.

دهه ۸۰ به زعم بسیاری از کارشناسان زمانی است که نسل تازه‌ای وارد جامعه شده که به نحوی موافق بسیاری از موضوعات موجود در جامعه نیست. آیا دغدغه‌های این نسل و کنش‌هایی که بر اساس آن در جامعه به وجود می‌آید هم در قالب فیلم‌های سیاسی این دهه در سینما نمود پیدا می‌کند؟  

دهه ۸۰ به جهت سیاسی دوره عجیبی است، به نوعی در این دهه دوره اصلاحات را رد می‌کنیم و به دوره آقای احمدی‌نژاد می‌رسیم. در دولت دوم آقای خاتمی می‌بینیم که آرام آرام گرایش نگاه‌های سیاسی اجتماعی در فیلم‌ها خیلی تند می‌شود. آقای خاتمی با شعار آزادی آمده و در ابتدا نیز آقای مهاجرانی وزیر ارشاد است و به نوعی بره‌کشان است. اما وقتی وارد دولت اول آقای احمدی‌نژاد می‌شویم، در سال‌های اول و دوم، هیچکس نمی‌داند چه کار کند. با این حال در کل مسیر فیلم‌های سیاسی برای همه جریان‌ها در این دهه چندان خوب جلو نمی‌رود. از توقیف فیلم‌هایی چون «مکس» و «صد سال به این سال‌ها» سامان مقدم تا «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» و «خیابان‌های آرام» کمال تبریزی و حتی «به رنگ ارغوان» و «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی کیا. اما سال ۸۸ اتفاقاتی در این خیابان‌ها رخ می‌دهد که شهر و کشور را آبستن ماجراهایی می‌کند و یک جریان جدید سیاسی را در سینما بازمی‌کند. و شاخص‌ترین فیلم این جریان «قلاده‌های طلا» آقای طالبی است که یکی از سیاسی‌ترین فیلم‌های ماست که مستقیما در حال صحبت از یک واقعه سیاسی است.

«گزارش یک جشن» واکنشی به واقعه سال ۸۸ است

به نوعی از اینجا به بعد فیلم‌ها به‌جای اینکه رگه‌های سیاسی داشته باشند، مستقیما درباره مسائل سیاسی صحبت می‌کنند؟

دقیقا. فیلم قلاده‌های طلا هم در راستای همین نگاه یک گزارش سیاسی محض است. خب از نظر من این ورژن بسیار خوبی از اتفاق سیاسی ۸۸ است. علاوه بر این ابراهیم حاتمی‌کیا هم فیلم «گزارش یک جشن» را می‌سازد که به نوعی واکنش مستقیم به واقعه سال ۸۸ بوده که حال به دلایلی هنوز دیده نشده است. بعد از سال ۸۸ ما می‌بینیم که ماجرای فیلم سیاسی به سمتی رفته که یک جریان در آن فیلم‌های اجتماعی جدیدی می‌سازد. فیلم‌های رضا درمیشیان، جعفر پناهی و رخشان بنی‌اعتماد هم از اینجا وارد این دسته بندی می‌شود. ظاهرا این افراد فیلم سیاسی نمی‌سازند، ولی وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید که لایه‌های مختلف فیلم آنها سرشار از ارجاعات به موضوع‌های سیاسی روز است.

بعد از دولت آقای احمدی نژاد، مجددا اصلاحات به سر کار آمد اما با این وجود فیلم «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان نتوانست زودتر از سال ۹۷ و آنهم بدون سانسور فراوان اجازه اکران پیدا کند. آیا سینمای سیاسی در دهه ۹۰ محدودیت بیشتری پیدا می‌کند؟

انگار در این دوره جدید، مخصوصا در یکی دو سال آخر به واسطه اتفاقات اجتماعی که رخ می‌دهد مثل اعتراضات کف خیابانی و ماجراهایی همچون تحریم‌ها که برای دولت رخ داد،‌ دوباره فیلمسازها می‌آیند و درباره یک نگاه خاص سیاسی حرف می‌زنند. امروز شاید فضای سیاست‌زده‌ای دوباره در بستر جامعه ایجاد شده و فیلمساز را به سمت ساخت آثار سیاسی برده است. کمااینکه می‌بینید از همان سال ۹۵، ۹۶ به بعد که ماجرای دادگاه‌های فساد اقتصادی شروع می‌شود، ناگهان در سینما و مدیوم‌های دیگر رگه‌هایی از مبارزه با فساد اقتصادی آمده و پولدارها در فیلم‌ها پیدا می‌شوند. اکنون من هم در حال ساخت سریال با نام «آقازاده» هستم. بهروز شعیبی «روز بلوا» می‌سازد. همچنین خبر دارم که دو سریال دیگر با چنین محتوایی درحال ساخت است.همچنین «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی نیز تلاش برای پرداختن به موضوع فساد است،

حال اینکه به هدف رسیده یا نه بحث دیگری است. اکنون شاهد ژانرهایی در حوزه سیاسی به معنای اجتماعی و حتی به معنای بین‌المللی هستیم. به عنوان مثال فیلم «شبی که ماه کامل شد» یک فیلم سیاسی در حوزه امنیت ملی است، فیلم «روز صفر» و «به وقت شام» هم یک فیلم سیاسی در حوزه امنیت ملی به شمار می‌آیند. فیلم «خروج» امسال آقای حاتمی کیا هم به نظر من رسما یک فیلم کاملا سیاسی است.

امروز جامعه ما دیگر مفاسد را چپی و راستی نمی‌بیند

از زمانی که به جامعه این اجازه داده شد که به مبحث آقازاده‌ها و یقه سفیدها وارد شود، ما این موضوعات را در فیلم‌ها دیدیم و تلویزیون هم جرات پیدا کرد که در این حوزه به تولید فیلم و سریال بپردازد. در این میان ما آثاری از جناح راست و چپ می‌دیدیم که هر کدام ضدقهرمانشان که همان آقازاده باشد را به جناح دیگر ربط داده و شروع به تخریب جناح مقابل می‌کردند. تلویزیون هم در این مدت از این فرصت نهایت استفاده را برده و همیشه آقازاده‌ها را متعلق به دولت و برخی نمایندگان اصلاح‌طلب معرفی می‌کند. این نگاه تبلیغاتی به ژانر فیلم سیاسی و پدیده آقازاده را چطور ارزیابی می‌کنید؟

تا ۶، ۷ سال پیش که هنوز جناح‌های سیاسی برای مردم تعاریفی داشتند، با حرف شما موافق بودم. شما برای اولین بار دادگاه‌هایی را از تلویزیون دیدید که درباره رانت‌ها و زد و بندهای سیاسی حرف می‌زد و در آن آدم‌های هر دو جناح حضور داشتند. به همین دلیل فکر می‌کنم امروز جامعه ما دیگر مفاسد را چپی و راستی نمی‌بیند. همچنین نگاه به یقه سفیدها در یک زمانی نگاه به جریان تکنوکرات بود. ما جریان تکنوکرات در کشور را با امسال کرباسچی، مرحوم محسن‌ نوربخش و آقای عادلی بانک مرکزی می‌شناختیم اما بعد از دوره آقای احمدی‌نژاد، جریان یقه سفیدها از این جناح هم صاحب پیدا کرد. لذا من معتقدم که زمان خوبی برای پرداختن به این موضوعات شده است. چراکه دیگر وقتی شما درباره فساد یک آقازاده یا یقه سفید حرف می‌زنید، لزوما دیگر درباره جناح چپ و راست حرف نزده‌اید.

اکنون رشد شبکه‌های اجتماعی هم به این ماجرا کمک کرده تا مردم مرجعیت رسانه‌ای را از رسانه‌های خاص خارج کنند. زمانی بستن یقه توسط یک نفر، کاراکتر حزب‌الهی و غیرحزب‌الهی را از هم جدا می‌کرد اما امروز در سریال آقازاده من، کاراکتر مثبت به دوست دیگرش می‌گوید که ما هر پرونده فسادی را نگاه می‌کنیم، منم انگشتر عقیق و تسبیح دستمه، اون هم انگشتر عقیق و تسبیح دستش است. وقتی مردم فیلم دادگاه یک آقازاده که اتفاقا خانم بوده و در کار داروست را می‌بینند که قاضی پرونده به او می‌گوید خانم یه کم روی سفتی که گرفتید را باز کنید تا من صدای شما را بشنوم و در شبکه‌های اجتماعی عکس بدون چادر او با عکس با چادرش کنار هم است، دیگر مهم نیست که این دختر یکی از وزرا است.

در «آقازاده» با یک بیانیه سیاسی طرف نیستید

آیا در سریال «آقازاده» که اکنون در حال آماده‌سازی آن هستید، قرار است تنها شکاف و نفوذ در بدنه دولت و تفکر اصلاح‌طلبی را به نقد بکشید یا اینکه با کمی انصاف وارد ماجرا شده و راست و چپ را با یک چشم نگاه می‌کنید؟

نمی‌دانم در بیرون درباره «آقازاده» چه چیزهایی گفته می‌شود اما موضوع سریال من این مواردی که می‌گویید نیست. نگاه من کمی فراتر از این حرف‌هاست. شما در آقازاده با یک بیانیه سیاسی و حرف سیاسی به آن معنا طرف نیستید، شما با سریالی طرفید که درباره رابطه آدم‌ها حرف می‌زند. حال هرکدام از این آدم‌ها از یک خواستگاهی می‌آیند و به نظرم نگاه چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب در این وضعیت بی‌معناست.

مثل اینکه من آدم اصولگرایی هستم ولی همسرم گرایش اصلاح‌طلبی دارد. ولی ما هر شب که درباره مواضع سیاسی خود با هم دعوا نمی‌کنیم؛ قطعا به زندگی خود مشغولیم. احتمالا انتخابات هم باشد من به یکی رای می‌دهم و همسرم به کسی دیگر. کما اینکه تا الان هم این اتفاقات رخ داده است. ولی کارمان هم به جدایی و دعوا نکشیده است. به همین دلیل خیلی موضوعات را سیاه و سفید نمی‌بینم. ولی خب از طرفی سریال «آقازاده» می‌تواند آبستن این به اصطلاح برداشت‌ها باشد. من تلاش کردم که در دام این موارد نیفتم. بی‌اینکه بخواهم بگویم این کار خوب یا بد است، همه تلاش خود را کردیم تا از یک زاویه انسانی به موضوع نگاه کنیم.

در جاهایی از این سریال ممکن است من تلاش کنم که بفهمیم چه شد که این طور شد. فکر می‌کنید باید جایی را اصلاح کرد، اصلاح کنید. این آدم‌ها یک شبه متولد نشدند. اگر امروز درباره دادگاه دختر فلان وزیر حرف می‌زنیم، ایشان دیروز به دنیا نیامده است، ۴۰ سال در این مملکت وزارت و مدیریت ارشد کرده است. این هم اوج بی‌انصافی است که بگوییم از روز اول به این صورت بوده است، نه اینطور نیست. آدم‌ها به واسطه جریان‌های مختلف دچار شرایط مختلفی می‌شوند.

منبع: سهام نیوز

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰